نزدیک ظهر بود که آتریا از تاکسی پیاده شد. قبل از آنکه ماشین از او دور شود، سعی کرد شماره پلاک ماشین را بخواند، روی پلاک آن نوشته شده بود: \[ \tan^{2}+1 \] ابتدا فکر کرد بیهوده این کار را...
وبلاگ آموزشیآتریا
آتریا لیست خرید را از مادرش گرفت: پیاز خیار گوجه فرنگی \( f_{\sigma} \) لباس نارنجی اش را به تن کرد و به طرف مغازه به راه افتاد. به مغازۀ توپولوژی - تره بار که رسید، مردی بلند قد با...